فصل خزان، تغیریست که با هماهنگی هنری از رنگها و احساسات در دل طبعیت رخ میدهد. این فصل، وقتی که درختان به آرایش آخرین پایاننامه خود میپردازند و برگهای آنها به رقص آغاز میکنند، زیباییهای خاص خود را دارد.
از گذراندن زمان در دل خزان، باید نوشت که زندگی به همین سرعت عبور میکند. در هر قدمی این فصل، انسان میتواند توانمندتر شود و تغیر کند و یا هم به مانند برگهای خزان زده نقش زمین شود. پررویی بیپایان طبعیت را میشود در کلکسیون برگهای خشکیده از فصل رنگارنگ پائيز میشود جستجو کرد.
اولین بار که برگهای درختان به رقص آغاز میکنند و باد، آنها را به جهانی از رنگها و شکلها منتقل میکند، یادآوری میشود که هر تغییری در زندگی به عنوان یک هنر و جشنواره تلقی شود.
روزهای این فصل را میشود با قدم زدن روی زمینهای پوشیده از برگهای زرد و نارنجی شروع کرد. این رنگهای گرم و زنده به گفتن یک داستان عاشقانه میپردازند. با قدم زدن در دل طبیعت در مییابی که انگار درختان، با این رنگهای زیبا به یک اجتماع خوشنقش ترا دعوت میکنند و از خود یک اثر هنری جاودانه برای ربودن قلبت خلق میکنند.
هوای خزان، تنها بافتی نیست که این فصل ایجاد میکند. آن هوایی از مشتاقی و شور زندگی دارد که ما را به یاد لحظات عاشقانه زندگی فرو میبرد. این فصل بار بار طعنه میزند که همه چیز در حال تغییر و تحول است. گلها آرامآرام به خواب عمیق خود فرو میروند و ریشه های درختان آوازهایی از عشق به زمین میسرایند. تا در ایام سختی های زمستان، زمین مهربان بماند.
فصل خزان، زمانی است که ما به خود و زیباییهای دورانهای گذشته فکر میکنیم. این زمانی است که ما به یادگارهایی از عشق و زندگی گذشته میاندیشیم و با اشکال و رنگها به دنیایی از زیباییها و حسهای عمیق دعوت میشویم. در فصل خزان، زیباییهای طبیعت و زمان به یکدیگر آمیخته و ما را به عمق خاصی از وجود میبرند که بیپایان است و هنری.
نویسنده: روایت نو
تصویر: Congerdesign/Pixabay